:: بازدید از این مطلب : 347
|
امتیاز مطلب : 158
|
تعداد امتیازدهندگان : 33
|
مجموع امتیاز : 33
تاریخ انتشار : پنج شنبه 21 بهمن 1389 |
نظرات ()
کسی دیگر نمی کوبد در این خانه متروکه ویران را
کسی دیگر نمی پرسد چرا تنهای تنهایم!!!
ومن شمع می سوزم ودیگر هیچ چیز از من نمی ماند
ومن گریان ونالانم ومن تنهای تنهایم !!!
درون کلبه ی خاموش خویش اما
کسی حال من غمگین نمی پرسد!!!
و من دریای پر اشکم که توفانی به دل دارم
درون سینه ی پرجوش خویش اما!!!
کسی حال من تنها نمی پرسد
ومن چون تک درخت زرد پاییزم !!!
که هر دم با نسیمی میشود برگی جدا از او
ودیگر هیچی از من نمی ماند!!!
:: بازدید از این مطلب : 361
|
امتیاز مطلب : 165
|
تعداد امتیازدهندگان : 37
|
مجموع امتیاز : 37
تاریخ انتشار : پنج شنبه 21 بهمن 1389 |
نظرات ()
این روزها برای لحظه ای لبخند از لب هام دور نمی شه ، بیشتر از گذشته می خندم و شاید در
نظر دیگران شادتر از گذشته بنظر بیام ، ولی افسوس کسی راز دلم رو نمی دونه!
تو نمیدونی چه تلخه هر روز هر ساعت دیدنت از دور و شنیدنه هرروزه صدات از پشت پنجره ، تو
چه میدونی حس دل تنگی هر روز غروب چه طعمی داره ، تو نمیدونی چه سخته هر روز از
جاهایی رد بشی که یه دنیا خاطره از اون مکان ها داری ، تو نمیدونی وقتی بغض گلوی آدم رو
می گیره و اشک تو چشمای آدم حلقه میزنه یعنی چی ، تو هیچی نمیدونی!
تو رفتی ولی من هنوز همینجام هنوز هستم........
اما تو حالا آزادی ، آزاده آزاد .......!
میدونی چند بار خواستم کوله بارم رو ببندم و مثل تو از اینجا برم؟ ولی نشد ، یعنی نمی شه! اینجا
تنها جایی که میشه راحت حرف زد ، آروم اشک ریخت ، درد دل کرد بدونه اینکه کسی ازت خرده
بگیره......
مگه میشه از تو ننوشت
از تو نگفت ؟؟؟!!!......
:: بازدید از این مطلب : 521
|
امتیاز مطلب : 151
|
تعداد امتیازدهندگان : 33
|
مجموع امتیاز : 33
تاریخ انتشار : پنج شنبه 21 بهمن 1389 |
نظرات ()
به سراغ من اگر می آیی ..... دگر آسوده بیــــــا ...... چند وقتی ست که فولاد شده .....
چینی نازک تنهایی من
امشب به یادت باز به عکسه دونفرمون نگاه کردم! یاد خاطراتمون افتادم ، یاد شوخیها و خنده
هامون ، انگار دلم برات خیلی تنگ شده ......
نبض زندگی من هر روز سالم تر و سلامت تر از قبل میزنه ، هر روز مسیرهایی رو میرم که
......بارها به اشتیاق دیدنت توی اونا قدم زدم
باز دل تنگ شدم ، مگه میشه دل تنگ تو نشد! هر روز خسته و دل بسته تر از دیروز برای تو می
نویسم ، شاید تو از من و از تمام خاطرات مشترکمون عبور کرده باشی ، ولی من هنوز هستم ،
!پررنگ تر از دیروز
.....من فراموشت نمیکنم
آره هر روز بهت فکر می کنم ، من تو خندهام هم گریه می کنم ، تو نمی تونی منو بفهمی ، یعنی
......دلیلی نداره بفهمی ، من خودم گفتم برو ، خودم گفتم نمون ، تو که گناهی نداری
!!!اون که گناهکاره منم
دلم خیلی پرتر از این حرفاست ، تو ساده منو خرد کردی و جالب تر اینکه به روی خودتم نیاوردی
این روزا دلم ازت خیلی پره......
! تو فکر کن برای من هم تموم شد.... تو فکر کن بالاخره عادت می کنم
تو چشمات رو ببند..... چشمات رو ببند به روی تموم وجودم.... تو برو ، خط بزن ، فراموش کن......
قول میدم نگاهت نکنم!
روزها در پس هم میرن و میان با تو یا بدون تو باید نفس کشید !!!
زندگی جریان داره اما چجوری...!
.......حال این روزام بس خنده داره
این روزا حال درستی ندارم! نمیدونم چی شده من انقدر ضعیف نبودم اما دارم خرد میشم خسته
شدم
!............. از بس رفتم و نرسیدم
:: بازدید از این مطلب : 356
|
امتیاز مطلب : 143
|
تعداد امتیازدهندگان : 32
|
مجموع امتیاز : 32
تاریخ انتشار : پنج شنبه 21 بهمن 1389 |
نظرات ()
دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده
آنقدر دورم از تو كه دنیا فراموشم شده
دنیای این روزای من درگیر تنهاییم شده
تنها مدارا می كنیم دنیا عجب جایی شده
هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن می كنم
آینده ی این خونه رو با شمع روشن می كنم
هم سنگ این روزای من حتی شبم تاریك نیست
اینجا به جز دوری تو چیزی به من نزدیك نیست
دنیای این روزای من درگیر تنهاییم شده
تنها مدارا می كنیم دنیا عجب جایی شده
:: بازدید از این مطلب : 481
|
امتیاز مطلب : 154
|
تعداد امتیازدهندگان : 35
|
مجموع امتیاز : 35
تاریخ انتشار : پنج شنبه 21 بهمن 1389 |
نظرات ()
ای خدای مهربون دلم گرفته ............
با تو شعرام همگی رنگ بهاره......با تو هیچ چیزی دلم کم نمیاره
وقتی نیستی همه چی تیره و تاره ......کاش ببخشی تو خطاهام و دوباره
ای خدای مهربون دلم گرفته ....از این ابر نیمه جون دلم گرفته
از زمین و آسمون دلم گرفته ... آخه اشک هام و ببین دلم گرفته
تو خطاهام و نبین دلم گرفته ... تو ببخش فقط همین دلم گرفته
توی لحظه های من شیرین ترینی .. واسه عشق و عاشقی تو بهترینی
کاش همیشه محرم دل تو باشم ....تو بزرگی اولین و آخرینی
ای خدای مهربون دلم گرفته.............
:: بازدید از این مطلب : 427
|
امتیاز مطلب : 143
|
تعداد امتیازدهندگان : 32
|
مجموع امتیاز : 32
تاریخ انتشار : پنج شنبه 21 بهمن 1389 |
نظرات ()
برو اما فراموشم نکن ، گهگاهی غروب را میبینی مرا نیز یاد کن ،
اگر زیر باران قدم زدی به یاد من نیز باش ..... بدان که من همیشه و همیشه یک تنها می مانم و با هیچکس هیچ عهد و پیمانی را نخواهم بست!
عاشق شدن دیگر از ما گذشت ، نه من حوصله خواندن این قصه تلخ را دارم و نه دلم شوقی برای عاشق شدن دارد!
عاشقی از ما گذشت عزیزم..... تنها آرزوی خوشبختی تو را از خدای خویش دارم و شاید بعد از زمان جداییمان بتوانم با این آرزو همچنان عشقم را به تو ثابت کنم...
نمیتوانم فراموشت کنم ای تو که مرا سوزاندی ، قلب عاشق و در به درم را شکستی و مرا با کوله باری از غم و غصه رها کردی!
برو که دیگر عشق با ما یار نیست ، سرنوشت هوای ما را ندارد ، این زندگی با ما هم ساز نیست!
برو اما فراموشم نکن
با اینکه میدانم روزی فراموش می شوم.....
:: بازدید از این مطلب : 463
|
امتیاز مطلب : 141
|
تعداد امتیازدهندگان : 32
|
مجموع امتیاز : 32
تاریخ انتشار : پنج شنبه 21 بهمن 1389 |
نظرات ()
به خاطر تو بود ترک آن اتاق سوت و کور
به خاطر تو بود که رفتند غم و غصه هایی که در دلم بود
زندگی من ، سرد و بی روح بود ، دستانم مثل یخ ،مثل یخ بود
به خاطر تو بود که شب نشین شدم ،
هر شب خیره به آسمان پر ستاره شدم
عادت کرده ام به شنیدن صدایت ،
خاطره ی روز اول دیدار هنوز نرفته از یادم ،
با یاد تو ، با لحظه ای اندیشیدن به چشمان ناز تو ،
حال من در هوای آمدنت درگیر شد
به خاطر تو بود از یاد بردن آن گذشته های دلگیر ،
به خاطر تو قدم گذاشتم در یک راه نفسگیر ،
دل به دریا زدم و بی خیال زندگی ، آمدم و رسیدم به تو ،
با تو یکی شدم ، با تو ،با این دنیای عاشقی همنشین شدم .
همنشینی با تو آرزوهای مرا رویایی کرد ،
شبهای مرا مهتابی کرد ،
به خاطر تو بود که شبهایم نیز با خورشید آشتی کرد...
به یاد تو ، همیشه و همه جا
هنوز جز تو چیزی را نخواسته ام از خدا
به خاطر تو بود که بی خبر شدم از دنیا
چون تو دنیای من شدی ، از لحظه ای که آمدی تو فکر و ذکر من شدی
من که جز تو به هیچ چیز فکر نمیکنم ،
به خاطر تو بود که با مجنونی مثل من روبرو شدی
به خاطر تو بود که خاطر تو را در قلبم حک کردم ،
وقتی که آمدی همه کس را به خاطر تو ترک کردم!
:: بازدید از این مطلب : 409
|
امتیاز مطلب : 123
|
تعداد امتیازدهندگان : 29
|
مجموع امتیاز : 29
تاریخ انتشار : پنج شنبه 21 بهمن 1389 |
نظرات ()
روز و شبم شدی تو ،از آن لحظه که آمدی...
قانون زندگی ام بهم خورد، از لحظه ای که به قلبم آمدی...
نمیدانم چرا میگیرد نفسهایم
نمیدانم چرا اینگونه میریزد اشکهایم
میگویند اینها همه درد های عاشقیست ،
نمیدانم حرف دلم را باور کنم یا حرف آنها را ،
شاید این هم یکی از درد های همیشگیست
میترسم از آن روزی که رهایم کنی ،
شاید فکر کنی که محال است قلبت را از قلبم جدا کنی
این روزها کار همه بی وفاییست
تا این حد هم نباید مرا به یک عشق ماندگار مطمئن کنی
تو خواستی مرا به خودت وابسته کنی
تو خواستی قلبم را اسیر قلب پاکت کنی
دیگر محال است بتوانی مرا از خودت سیر کنی!
این قلبی که در سینه دارم آن قلب تنها نیست
حال و هوای من مثل گذشته ها نیست
حالا دیگر وجودم نیز مال خودم نیست ،
این اشکهایی که میریزد از چشمانم، دست خودم نیست
این دلتنگی ها و بی قراری هایم حس و حال همیشگیست
قانون زندگی ام بهم خورد ، از لحظه ای که تو آمدی
آمدی و شدی همه زندگی ام ،
هستم تا آخرین نفس با تو، ای تنها بهانه نفس کشیدنم!
:: بازدید از این مطلب : 449
|
امتیاز مطلب : 146
|
تعداد امتیازدهندگان : 35
|
مجموع امتیاز : 35
تاریخ انتشار : پنج شنبه 21 بهمن 1389 |
نظرات ()
خدایا خسته ام ... از این زندگی ... از این دنیای به ظاهر زیبا ...
از این مردم که به ظاهر صادق و با وفا ...
خسته ام ... از دوری ...از درد انتظار از این بیماری نا علاج خسته ام
از این همه دروغ و نیرنگ خسته ام ...
آری پروردگارم از این دنیا خسته ام از آدم هایش
از دروغ هایش از نیرنگ هایش خسته ام ...
از دست همه خسته ام...
از دست روزگار بی معرفت از دست مردم بی معرفت ... ای خدایم دیگر از
زندگی سیرم ... از خودم سیرم ... از دنیا سیرم... ای خدایم گوش کن صدایم ...
من خسته ام...
:: بازدید از این مطلب : 427
|
امتیاز مطلب : 122
|
تعداد امتیازدهندگان : 27
|
مجموع امتیاز : 27
تاریخ انتشار : سه شنبه 19 بهمن 1389 |
نظرات ()
خدایا پس چرا امروزززززززززززززززز
:: بازدید از این مطلب : 505
|
امتیاز مطلب : 130
|
تعداد امتیازدهندگان : 29
|
مجموع امتیاز : 29
تاریخ انتشار : سه شنبه 19 بهمن 1389 |
نظرات ()
خسته است دلم در این لحظه ،گرفته است دلم ،همین دل در هم شکسته
بی احساس تر از همیشه ام،غم آمده و به دلم نشسته
غم آمده و اشکم را در آورده
کسی نمیداند من چه حالی دارم،
کسی نمیداند من چرا اینگونه پریشانم
برای ادامه متن به ادامه مطلب بروید
:: بازدید از این مطلب : 518
|
امتیاز مطلب : 123
|
تعداد امتیازدهندگان : 29
|
مجموع امتیاز : 29
تاریخ انتشار : سه شنبه 19 بهمن 1389 |
نظرات ()
این روزها حرفای زیادی شنیدم
بی معرفتی از تو من زیاد دیدم
برو فکر من نباش که این روزها
خدا میدونه از تو من چی کشیدم
پیش غریب و آشنا شکسته شد
حرمت دلی که با تو خسته شد
بازم دروغ تازه ای داری برام
این روزها خیلی دل من شکسته شد
گفتی تا آخرش میمونم پای تو
بگو چی کار نکرده بودم واسه تو
آخر قصه این دلی که خط زدی
بخدا بر نیومد از پس تو
این روزها من یه آسمون مصیبتم
این روزها مرگم حتمیه به کی بگم
یه عالمه بغض و سکوت روی دلم
این روزها دردهام و بگو به کی بگم
پیش غریب و آشنا شکسته شد حرمت دلی که با تو خسته شد
بازم دروغ تازه ای داری برام این روزها خیلی دل من شکسته شد
:: بازدید از این مطلب : 459
|
امتیاز مطلب : 117
|
تعداد امتیازدهندگان : 26
|
مجموع امتیاز : 26
تاریخ انتشار : سه شنبه 19 بهمن 1389 |
نظرات ()
کاش آسمان میدانست درد من چیست !
کاش میدانست نیاز من چیست!
کاش میدانست به یک قطره باران نیز قانعم....
کاش آسمان میدانست درد منی که همان کویر خشک و بی جانم چیست!
دلم مثل کویر از محبت و عشق خشک و بی جان است ،
عاشقم ولی ، یک عاشق تنها!
یک عاشق بی کس ! عاشقی که معشوقش در کنارش نیست....
کاش دریا میدانست کویر چیست!
راز درون دریا رویایی است محال برای همان کویر تنها!
دلم مثل کویر آرزوی دیدن دریا را دارد اما دریایی نیست تنها یک خواب است و بس!
کاش باران میدانست معنی انتظار چیست ....
منی که همان کویر تشنه و بی جانم سالهاست که انتظار یک قطره باران
را میکشم اما افسوس که این انتظار بیهوده است....
و ای کاش آسمان میدانست درد دل این کویر خسته و تشنه چیست!
:: بازدید از این مطلب : 520
|
امتیاز مطلب : 144
|
تعداد امتیازدهندگان : 37
|
مجموع امتیاز : 37
تاریخ انتشار : سه شنبه 19 بهمن 1389 |
نظرات ()
امشب بازم از اون شباس كه غصه مهمون منه
يه دنيا درد بي كسي ؛ تو دل مجنون منه
امشب بازم از اون شباس كه محو مريما مي شم
محو محبت تو و ؛ كينه آدما مي شم
امشب بازم از اون شباس كه دوس دارم پر بزنم
به كوچه باغ خاطره ؛ يه بار ديگه سر بزنم
امشب بازم از اون شباس با گريه همصدا مي شم
با درد اين دل غريب ؛ همدم و همنوا مي شم
امشب بازم از اون شباس كه ياد تو جون ميگيره توي رگام
بارون دلتنگي و غم جاري مي شه رو گونه هام
امشب بازم از اون شباس كه غصه مهمون منه
يه دنيا درد بي كسي ؛ تو دل مجنون منه
امشب بازم از اون شباس كه محو مريما مي شم
محو محبت تو و ؛ كينه آدما مي شم
امشب بازم از اون شباس كه دوس دارم پر بزنم
به كوچه باغ خاطره ؛ يه بار ديگه سر بزنم
امشب بازم از اون شباس با گريه همصدا مي شم
با درد اين دل غريب ؛ همدم و همنوا مي شم
امشب بازم از اون شباس كه ياد تو جون ميگيره توي رگام
بارون دلتنگي و غم جاري مي شه رو گونه هام
:: بازدید از این مطلب : 533
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : سه شنبه 19 بهمن 1389 |
نظرات ()